سفید برفی

دلنوشته های سفیدبرفی

سفید برفی

دلنوشته های سفیدبرفی

خدادوست دارد........

کنارم بخوابو بدورم بتابو، ازاین لب بنوشو چو تشنه که آبو

گل آتشی تو حرارت منم من ، که دیوانه ی بی قرارت منم من

خدا دوست دارد لبی که ببوسد ، نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد

خدا دوست دارد منو تو بخندیم ، نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم

بخواب آرام پیش من لبت را بر لبم بگذار، مرا لمسم کنو دل را به این عاشقترین بسپار

 خدا دوست دارد لبی که ببوسد ، نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد

نمک بخورولی نمکدون نشکن!!!!!!

او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند.

 

ادامه مطلب ...

اولین حرف دل

برای کشف اقیانوس های جدید باید شهامت ترک ساحل های آرام خود را داشت...